خط سوم

ساخت وبلاگ
دورانِ شعر (حماسه) به نظر هگل دورۀ فعالیت مستقل و خودمختار ،انسان دورۀ «قهرمانان» است. نباید از نظر دور داشت که منظور هگل از قهرمانی گری در شجاعت و توانایی‌های جنگ آورانه خلاصه نمی‌شود بلکه در درجه اول «وحدت آغازین جامعه، نبود تضاد میان فرد و جامعه» را در نظر دارد که ترکیب و ترسیم شخصيت‌هاي خاص هومر را امکان پذیر می‌سازد. حماسه با مرحلهٔ آغازین تکامل بشر، با دوره ای منطبق است که طی آن به گفتۀ هگل «قهرمان» در «وحدت جوهری با تمامیت اجتماعی» روزگار می‌گذراند. در حماسه کامل ترین آزادی عمل را می‌یابیم همه چیز چنان می‌نماید که از اراده افراد برخاسته است در اثار هومر، نکته اساسی آزادی فردی چهره هاست...اشعار هومر بیانگر مبارزه جامعه به طور کلی است یعنی جامعه در مقام جمعی متحدانه با دشمن خارجی میجنگد و این کار بر مبناي وحدتِ فرد و جمع انجام می‌گیرد، کشمکشی که میتواند مناسبترین موقعیت را برای حماسه فراهم آورد حالتِ جنگ است جنگ در واقع عبارت است از تمامیت در حال جنبش همگی یک ملت... جنگ بزرگترین فرصتی است که تمامیت ملی برای دفاع از خود دارد ... زیبایی شناسی حالت شاعرانه سروده های هومر در اساس بر نبود نسبی تقسیم کار اجتماعی پی‌افکنده شده و به تعبیری بیانگر دوره «کودکی» بشر است. هگل البته بدون كشف بنيادهاي اقتصادي عيني در می یابد که حماسه از نظر تاریخی به دورانی وابسته است که زندگی جامعه هنوز زیر سلطه قدرت‌های اجتماعی که در مقابل آدمیان، استقلال و خودفرمانی به دست آورده اند در نیامده است شعر عصر قهرمانی که حماسه های هومری برجسته ترین نمونه های آن است بر خودمختاری بر فعالیت خودانگیخته آدمیان پی افکنده شده است، یعنی به قول هگل «فـرد عـصـر قهرمانی» از کُل اخلاقی ای که به آن تعلق دارد جدا نم خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 72 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 12:20

برای «پیروزِ» همیشه پیروز✍ #مسعود_زنجانیعشق و احترام و ارزشِ بی‌اندازه‌ای که «پیروز» نزدِ ما دارد از کجا می‌آید؟ چرا «برای او و احتمالِ انقراضش» این‌همه نگران بودیم؟ چرا این‌همه او را دوستش می‌داشتیم و می‌داریم؟ چرا اکنون مرگِ او برای ما بسیار سخت و سوگی بزرگ است؟ و چرا در مرگِ او، خود را گناهکار و مقصّر می‌دانیم یا می‌بایست بدانیم؟«پیروز» برای ما نمادِ شجاعت و مقاومت بود. «پیروز» روحِ کُهنِ یک مبارز و جنگجو را در خود داشت. «پیروز» تولّدش با تهدیدِ «مرگ» آغاز شد و در سراسرِ زندگیِ کوتاهش نیز مرگ چون سایه‌ای پیوسته با او بود. اما او، همچون سالکی مبارز، هرگز امید و اقتدار و اطمینانش را در برابرِ بیم‌ها و تهدیدها از دست نداد.«پیروز» برای ما جلوهٔ «آری‌گویی به زندگی» و «عشق به سرنوشت» بود. «پیروز» الهام‌بخشِ ادامه‌دادن، و خطرکردن، علیرغمِ سیل‌ها و طوفان‌هایِ غم و ماتم، در دریاهای پُرتلاطم بود. زندگیِ کوتاه و مشفّت‌بارِ «پیروز» مشقی برای «بر رویِ رنج‌های خود ایستادن و قدکشیدن» (هنرِ زیستن) بود.«پیروز» برای ما یک قهرمان بود. احترام و ارزشِ یک قهرمان به جهتِ قلب و ارادهٔ او است. بدین معنا، یک قهرمان حتّی اگر جان بسپارد، مغلوبِ سرنوشت شده، ولی شکست نخورده است. «برای قهرمان حتّی مرگ هم بهانه‌ای برای زندگی است؛ آخرین تولّد!» (#ریلکه)«پیروز» یک «استادِ بزرگ» بود، یک «پیام‌آور» و «اشارت‌دهنده» برای «تبارِ مبارز» و «اهلِ بشارت». او، حاملِ یک «آگاهی» بود؛ آگاهی‌ای که هرگز طعمهٔ مرگ نخواهد شد. «روحِ درّه هرگز نمی‌میرد.» (#تائو_ت_چینگ) «پیروز» در زندگی کوتاهِ خودش یادآورِ این حکمتِ کُهن و حقیقتِ جاودانه بود.«پیروز»، برای ما «مسیح» بود. همانگونه که عیسی در زندگیِ جسمانیِ خود، انسان و پسرِ خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 20:59

سارتر: دنیا همچنان سیاه است ما حیوانهای مصیبت زده ای هستیم... اما من به این نتیجه رسیدم که بیگانگی انسان از خود استثمار انسان از انسان و فقر غذائی... همۀ اینها مسئله «شر» ما بعد طبیعی را که امری تجملی است در درجه دوم اهمیت قرار می دهد. گرسنگی، «شر» کوتاه مدتی است. یکی از نویسندگان رسمی شوروی روزی به من گفت: «زمانی که مسائل اجتماعی حل شود، یعنی زندگی راحت برای همه مردم تأمین ،گردد، آنگاه آغاز ورود انسان به «جهان تراژدی» است، یعنی آغاز متناهی بودن او...» اما به نظر من هنوز زمان این کشف فرا نرسیده است. شر اقتصادی و اجتماعی را می توان درمان کرد کمان من و آرزوی من این است. اگر کمی طالع مدد کند میتوان به این آرزو رسید. من با کسانی موافقم که عقیده دارند هنگامی که جهان تغییر یابد وضع بشر نیز رو به بهبود خواهد رفت...زمانی که رمان تهوع را مینوشتم می خواستم اخلاقی بنا کنم. سپس تحول فکرم بدینجا رسید که در پی این کار نباشم. امروز من کتاب مائده های زمینی اثر ژید را کتابی میدانم که موجب تحیر می.شود در این کتاب میخوانیم که خدا را هیچ جای مجوی جز همه جای بروید این جمله را با يك كارگر یا با يك مهندس در میان بگذارید ممکن است ژید این گفته را با من مطرح کند زیرا این اخلاقی است مخصوص نویسندگان که مخاطب آن جز چند تن افراد نخبه نمیتوانند بود. بهمین سبب به عقیده من چنین اخلاقی جالب نیست ابتدا باید همۀ افراد بشر از راه بهبود وضع زندگیشان بتوانند «بشر باشند تا بعد بتوان اخلاقی همگانی به وجود آورد. اگر من به مردم امروز جهان بگویم: «ز نهار دروغ مگوئید، دیگر هیچ اقدامی سیاسی امکان پذیر نیست. آنچه مهم است پیش از همه چیز آزاد ساختن بشر است.باز هم از کتاب ادبیات و اندیشه فصل «درباره کلمات»پی‌نوشت:یادمه اون خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 66 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 20:36

این چه عدالتی است كه يك بزرگزاده، يك زرگر يك ،صراف یا کسانی دیگر که هیچ کاری هم در زندگی نمی‌کنند یا کاری می‌کنند که دردی را از هیچ کس دوا نمی‌کند زندگانی پرشکوه و جلال دارند حال آنکه خدمتکار و سورچی و آهنگر و کشاورزی که مثل حیوان جان میکنند آن هم برسر کاری که جامعه بدون آن يك سال هم دوام نخواهد ،کرد چنان زندگی فقیرانه ای دارند و چنان با بدبختی سر می‌کنند که وضعشان از جانوران بارکش هم بدتر است. چارپایان نیز چنین مدام کار نمیکنند و زندگیشان ازین بدتر نیست ـ و در واقع بهتر زندگی میکنند ـ و نگران آینده نیستند، اما کارگر زحمت بیهوده میبرند و به روزگار پیریمردمنگران معاش خویشند مزد روزانه ایشان زندگی امروزشان را کفاف نمیکند تا چه رسد به اینکه چیزی برای آینده بگذارند.حکومتی که به بزرگزادگان (به قول خودشان) و زرگران و دیگر کسانی که کاری نمی‌کنند ولی با دروغ و دغلی و وقت گذرانی با لذتهای پوچ زندگی می‌کنند پاداشهای کلان بخش و بار میکند بیدادگر و ناسپاس نیست؟ آیا عادلانه است فراموش کردن رفاه کشاورزان و تون تابان و خدمتگذاران و سورچیان و ،آهنگران که بی وجودشان جامعه وجود نتواند داشت اینان پس از آنکه بهترین سالهای عمرشان را صرف کار کردند و پیری و بیماری ایشان را فرسود، باز يك پشیز ندارند و دولت ناسپاس بی توجه به خدمتهای بزرگ و بسیارشان پاداش ایشان را چیزی جز مرگی نکبت بار نمی دهد. افزون براین ثروتمندان پیوسته میکوشند با حقه های شخصی یا با استفاده از قوانین عمومی گوشه ای از مزد ناچیز تهیدستان را بزنند مزدی چنین اندك برای کسانی که سزاوار بهترین پاداشهای دولت هستند، بخودی خود بیدادگرانه است ولی با گذراندن قانون آن را «دادگرانه» می‌کنند.برشی از کتاب آرمان شهر نوشته تامس مور ترجمه داریوش آ خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 67 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 20:36

کتاب را گشودم که خواندن آغاز کنم بر حیرتم هزاران مرتبه افزود از تکرار تاریخ؛سیاست محمود، سیاست بهره برداری از دین است؛ به نام دین کشورگشایی می کند، به نام دین دشمنان خود را از میان بر می دارد و به نام دین، اموال این و آن را می‌گیرد چنانکه پسرش مسعود نیز در پیروی از همین سیاست حسنک وزیر را کشت و اموالش را تصاحب کرد. در دورۀ محمود، هرکس را بخواهند ، از جان یا مال ساقط کنند بآسانی تهمت «قرمطی» بر او می بندند. این اعمال با قساوت بی حد و حصر صورت میگرفت، بدانگونه که فتوحات او را در ردیف زشت ترین فتوحات تاریخ درآورده است...گردیزی بفرمود تا کسانی را که بدان مذهب متهم بودند یعنی قرمطی و باطنی حاضر کردند و دستگیر کردند، و بسیار کس را از اهل آن مذهب بکشت، و بعضی را بیست و بسوی خراسان بفرستاد تا مردند، اندر قلعه ها و حبس‌های او بودند.* خود او با تفاخر به خلیفه القادر بالله نوشت: ... من در همه جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید بر دار میکشند.** موضوع تنها جنبه مذهبی نداشت ،قرمطی یعنی مخالفان سیاسی خلیفه بغداد و مخالفان محمود؛ یعنی روشن بینان و آزاد اندیشان و ایرانیان اصیلی که نمی توانستند فساد دربار بغداد و حکومت خود او را که ماهیت غاصبانه داشت تحمل کنند.غرض سود پرستانه محمود در فتوحاتش به هیچوجه مورد تردید نیست لیکن سؤالی که در این مورد پیش می آید این است که آیا واقعاً وی به دین معتقد بوده است یا نه؟ دلیلی نداریم که بگوئیم نبوده است منتها دینداری او نیز، مانند غالب خلفای اموی و عباسی حالت خاصی داشته؛ آنچه را از دین بر وفق امیال و سود خود میدانسته نگاه می داشته و آنچه را نمی‌دانسته، به دور می افکنده؛ هم نماز می‌خوانده و هم شراب می‌نوشیده هم غلام بارگی می‌کرده و هم فرائض صوری را بجای خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 66 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 20:36

ژان پل سارتر در فصل ادبیات ملتزم:دیرزمانی نمی‌گذرد که کتاب نیز جزو لوازم زندگی عصری چون لباس و کلاه، وسایل حمل و نقل و وسایل ارتزاق به حساب می آید. تاریخ نویس درباره‌ی ما خواهد گفت که: در فلان عصر، مردمان چنین می‌خوردند چنین می‌خواندند و چنان می‌پوشیدند.بی‌اعتنائي بالزاك نسبت به حوادث سال ۱۸۴۸ جای دریغ است. عدم درك توأم با هراس فلوبر از وقایع کمون جای دریغ است . همه اینها برای اینان جای دریغ است. اینان برای ابد چیزی را از دست داده‌اند. ما نمی‌خواهیم در دوران خود چیزی را از دست بدهیم. شاید دورانی زیباتر و بهتر از دوران ما بیاید اما آنچه از آن ماست دوران ماست. ما راهی نداریم جز این که در این زندگی بسر بریم. در میان این جنگ و شاید در میان این انقلاب .از این رهگذر نباید نتیجه گرفت که ما به نوعی پوپولیسم* معتقدیم، کاملا برعکس پوپولیسم کودکی است پیرزاد، بازمانده اسف‌انگیز آخرین رئالیست‌ها . این مکتب نیز کوششی است برای رهائی از موقعیتی باريك . ما برعكس عقيده داریم که نمی‌توان از موقعیت باريك رهائی یافت . حتی اگر چون سنگ ساکت و صامت باشیم، همین منفی بودن نیز خود عملی است. نویسنده در دوران خود در موقعیت یعنی در تأثیر و تأثر متقابل قرار دارد هر سخنش انعکاس‌ها دارد و هر سکوتش نیز .آنچه ما باید بدان بپردازیم آینده دوران خود ماست. آینده ای نزديك كه تشخیص آن از دوران ما به زحمت میسر است زیراهر دورانی ـ مانند هر انسانی - پیش از هر چیز آینده ای است. این آینده عبارتست از امور جاری آن دوران کارها و کوشش‌ها، طرح های کم و بیش طولانی، انقلاب‌ها، مبارزه ها و امیدهای آن دوران : چه وقت جنگ خاتمه می یابد؟ چگونه مملکت را باید سازمان نوی بخشید؟ روابط ملت ها را چگونه باید تنظیم کرد؟ اصلاحات اجتماعی کد خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 1 اسفند 1401 ساعت: 13:39